کوی یــــــــــــــــــــار

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت کوی یــــــــــــــــــــار


سپاهان درب
واکنش دفتر آیت‌الله مکارم به یک جوسازی دروغ
تهدید خاموشی از سر کشور برداشته شد
بیانیه شدیداللحن کره شمالی علیه آمریکا


یه بنده خدایی برام تعریف میکرد این بنده خدا به حد کافی برای بنده مورد اعتماد بود که براتون این رو نوشتم من عینا و از زبان اون فرد براتون تعریف میکنم .

دقیقش یادم نیست اما ترم اول یا دوم دانشگاه بودم اون زمان عضو هیچ تشکلی نبودیم بیشتر اوقاتمون رو به بطالت میگذروندیم و میرفتیم آزادی و بیشتر تو شهر میگشتیم شاید بتونم ادعا کنم تمام شهر رو یه بار پیاده رفتم البته لازم به ذکر رگه های از مذهبی بودن در ما دیده می شد .

خلاصه اینکه با یکی از دوستام رفته بودیم از مشتاق در راه  به طرف آزادی تو خیابون شریعتی بودیم نرسیده به آزادی یکی از خانم های همکلاسیم  رو دیدم ، اگرچه این دختر خانم مانتویی بود اما به ظاهرش نمیخورد دختر بدی باشه خلاصه از ما رد شدن یکم جلوتر از منو دیدم چندتا پسر شروع کردن به متلک انداختن یه دعوای لفظی بین اونو دختر خانم و رفیق چادریش با پسرا شد اقا به ما برخورد که دارن به یکی از همکلاسی های ما دارن تیکه میندازن.

خیلی جذی به اون پسر گفتم آقا مزاحم نشو و سعی کردم حواس این پسر رو پرت کنم تا اونا اون صحنه رو ترک کنن و البته اینو بگم که داشتیم دعوامون می شد که دوستم منو کشوند کنار (این رو اضافه نکم این رفیق ما از زبون کم نمیاره اگرچه به مذهبی ولی گاها بد لات میشه)و خلاصه قضیه به خوبی و خوشی تموم شد.

 آقا چند روز همون دختر خانوم گوش به گوش به گوشم رسوندن که اون خانومی که ما واسه نهی از منکر اون کسی که به ایشون اهانت کرده بود جای تشکر ازم خواست که سری بعدی اینکار رو نکنم

اما هدف از تعریف این ماجرا چه بود  که دلیلش رو اشاره خواهم کرد .

اون چیزی که برای من بسیار مورد توجه بود این بود که این ماجرا رو دوستان بررسی کنند و هرکس نظر خودش رو بگذاره .


صلوات فراموش نشود .
صفحات سایت
i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/